بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار …
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز ازشراب
خوش به حال آفتاب ؛
ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ …
شعر از: فریدون مشیری
به نام حضرت حق
با یاد سرورم
اربابم
پدرمظلومم
حضرت عالی اعلا
حیدرکرار(ع)
وبا کسب اجازه ازشاه غریبان که باران عزیزم روبرکویردلم باراند
ازامروزایشالااگرخدابخواد ومشغله فراوان مهلت بده درمحضرتون کسب فیض میکنم ودرخدمتتون هستم
یاعلی
سلام بر همه ی دوستان
آقا جون؛ امام مهربونم تولد پدر عزیزتون رو بهتون تبریک می گم
و به همه ی دوستانم این عید بزرگ رو بهتون تبریک می گم
اینم یه هدیه کوچولو
*پای درد دل نشسته ها:
دلم اینقدر تنگ شده که دیگه تحمل کوچکترین ناملایمتی ها رو نداره
نه اینکه دل نازکتر شده باشم، دل نازکی در ذات من است
اما دل تنگی شده باعث آنچه که تو آن را دل نازکی می نامی
دلم اینقدر تنگ شده که گلوی زندگیم را می فشارد
و نمی گذارد لبخندی بر لبانم بماند
اما من عاشق این دل نازکی هستم و عاشق قطرات اشکی هستم که گاه گاهی بر چشمانم می بارند و من آن را از تمام عالم پنهان می کنم
و عاشق حرف های تو و خنده های تو
کاش بخندی تا خنده هایت دلم را باز کند و اینقدر گلویم را تنگیه دلم نفشارد
کاش زندگی برایت روشن باشد تا زندگی من را روشن کنی
و بدان می دانم تو هم دل تنگی
کاش من هم تو را آرامش هدیه بدهم
سرانجام نوشته:
همگی در پناه حق و شاد شاد شاد باشید
